چشم دل باز کن که جان بینی . چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلستان بینی بر همه اهل آن زمین به مراد گردش دور آسمان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد وانچه خواهد دلت همان بینی بیسر و پا گدای آن جا را سر به ملک جهان گران بینی هم در آن پا قومی را پای بر فرق فرقدان بینی هم در آن سر جمعی را بر سر از عرش سایبان بینی گاه وجد و سماع هر یک را بر دو آستینفشان بینی دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت